امیرخسرو دهلوی:صبا زلف ترا گر دم ندادی گره بر کار من محکم ندادی
❈۱❈
صبا زلف ترا گر دم ندادی
گره بر کار من محکم ندادی
ور از درد دل ما بودی آگاه
مشاطه گیسویت را خم ندادی
❈۲❈
وگر در عقل گنجیدی خیالش
ورق بر دست نامحرم ندادی
حکیم ار عشق دانستی، خرد را
نشان سوی بنی آدم ندادی
❈۳❈
وگر عاشق به دست خویش بودی
عنان دل به دست غم ندادی
وگر جاوید بودی ملک مقصود
سلیمان دیو را خاتم ندادی
❈۴❈
صبا هم دوزخی دانست ما را
وگرنه سوز ما را دم ندادی
ستد جان و جوانی داد ما را
چه می کردم، اگر آن هم ندادی
❈۵❈
خلاصی دیدی ار خسرو ز زلفش
گره ها را ز گریه نم ندادی
کامنت ها