امیرخسرو دهلوی:ای زلف تو هر گره گشادی وی خط تو خطه و سوادی
❈۱❈
ای زلف تو هر گره گشادی
وی خط تو خطه و سوادی
ای چشم مرا چراغ خانه
در سر مکن از کرشمه بادی
❈۲❈
در راه نیاز می نهی پای
خوش راهی و بوالعجب نهادی
شب چشم تو خلق را همی کشت
چونست ز ما نکرد یادی؟
❈۳❈
یک فوج ز غمزه نامزد کن
تا با صف غم کنم جهادی
سر می دادم به هر نگاری
گر تیغ غمت زیان ندادی
❈۴❈
سرگشته نبودی، ار دل من
در دست خط تو چون فتادی
پرکار اگر به دست خویش است
از دایره پا برون نهادی
❈۵❈
تو تیر ستم گشاده و من
دل بسته بر اینچنین گشادی
گر از ستم تو بد گریزان
ایام چو خسروی نزادی
کامنت ها