امیرخسرو دهلوی:پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاهی اگر اتفاقت افتد، به فتادگان نگاهی!
❈۱❈
پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاهی
اگر اتفاقت افتد، به فتادگان نگاهی!
ز غمت کجا گریزم که جهان گرفت حسنت
ز تو هم به تست، یارا، اگرم بود پناهی
❈۲❈
شرف هلاک مابین، به دو بوسه جان نو ده
که گر این امید باشد، بزییم چندگاهی
چو فغان کنم به کویت، ز علی اللهم چه رنجی؟
در شه تهی نباشد ز نفیر دادخواهی
❈۳❈
نکنی تو راه کوته بر ما و هر زمانی
به فنا رهم نماید اجل و دراز راهی!
به امید با تو ما را چو نرفت پیش کاری
پس از این چو نامرادان من و گوشه ای و آهی
❈۴❈
چه دراز بود امشب که خیال بر سر آمد
بدمید صبح، لیکن چو به سر رسید ماهی
به یکی ز همنشینان سخن تو دوش گفتم
که تو دیده ای فلان راچو به سر سیه کلاهی
❈۵❈
به جواب گفت خسرو تو کجا رسی به وصفش
نظری ز دور می کن به جمال پادشاهی
کامنت ها