امیرخسرو دهلوی:ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی در هر خمیش مانده به هر گوشه درهمی
❈۱❈
ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی
در هر خمیش مانده به هر گوشه درهمی
گه گه به ناز شانه کن آن زلف را، مگر
دلهای دورمانده برون آید از خمی
❈۲❈
مویی شدم ز هجر و تو گویی کز این قدر
کاین از پی من است نگنجم به عالمی
در رشک آن که در غم تو گرددم شریک
می میرم و غم تو نگویم به همدمی
❈۳❈
گر جان رود، تو پرسش بیماریم میا
ترسم که در دل آیدت از دیدنم نمی
افسوس مردنم مخور، ای پادشاه حسن
زیرا گدای مرده نیرزد به ماتمی
❈۴❈
چون درد کهنه در دل من یادگار تست
یارب مباد درد مرا هیچ مرهمی
گر بی تو در بهشت برندم، زنم ز آه
آتش در آن بهشت که گردد جهنمی
❈۵❈
نبود عجب که مهر تو می روید از زمین
هر جا که از دو دیده خسرو چکد نمی
کامنت ها