امیرخسرو دهلوی:ای ز زلف تو مشک تر بویی وز میان تو تا عدم مویی
❈۱❈
ای ز زلف تو مشک تر بویی
وز میان تو تا عدم مویی
گل ز تو نرم شد چنان که به باغ
نرمیی می کند به هر تویی
❈۲❈
ماه نو گردد از تو زیر و زبر
گر اشارت کنی به ابرویی
پیش چوگان زلفت از سر حال
سر زده می رویم چون گویی
❈۳❈
چند جا خویش را کنم قربان
کت نبیند کسی ز هر سویی
یار من رو متاب یا بنمای
جای دیگر چو روی خود رویی
❈۴❈
پهلوی من نشین که بی تو شبی
بر زمینم نسود پهلویی
خنده ای کن که بی خیال لبت
درد خسرو ندید دارویی
کامنت ها