گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

امیرخسرو دهلوی:لعل است چنان با لب یا هست ز جان چیزی! روییست ترا با مه یا خود به از آن چیزی!

❈۱❈
لعل است چنان با لب یا هست ز جان چیزی! روییست ترا با مه یا خود به از آن چیزی!
بنشین که نمی خیزد یک سرو به بالایت خود پیش تو کی خیزد از سرو روان چیزی؟
❈۲❈
من جامه درم از تو، تو غم نخوری از من آری نشود مه را از ضعف کتان چیزی
خنده زنی، ار خواهم قندی ز دهان تو یعنی که ازین گفتن ناید به دهان چیزی
❈۳❈
بوسی طلبم گویی لب می ندهد راهم گر بوسه نخواهی داد، از بنده ستان چیزی
وصلم تو نمی خواهی زانم به زیان داری از عشوه بکش ما را گر هست چنان چیزی
❈۴❈
خوابم به فسونی بس ور جادوییت باید اینک غزل خسرو برگیر و بخوان چیزی

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۱۹۶۵

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها