امیرخسرو دهلوی:کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی من و شکسته دلی و هوای سیم تنی
❈۱❈
کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی
من و شکسته دلی و هوای سیم تنی
گریخت عقل ز سودای عشق بر حق تو
چه طاقت آرد زالی نبرد تهمتنی
❈۲❈
بیار ساقی و در نامه سیاه مبین
فرشته را چه غم از پارسایی چو منی
هزار جان مقدس در انتظار بسوخت
ز تنگنایی گفتار در چنان دهنی
❈۳❈
بگوی یک سخن و خوش بکش چو فرهادم
که نیست جز سخنی خون بهای کوهکنی
من از دو کون برافتادم، ار کمند تراست
ز خان و مان به در افتاده ای به هر شکنی
❈۴❈
چو بت پرست شدم، دوزخم به نسیه مگوی
به نقد سوز که کم نیستم ز برهمنی
تو چاک سینه نبینی، ز چاک جامه مرنج
که بس گران نبود در سفر به پیرهنی
❈۵❈
منال خسرو، اگر عاشقی، ز دوست، ازآنک
نیافت کحل وفا چشم هیچ غمزه زنی
کامنت ها