امیرخسرو دهلوی:خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی تست شادی آن دل که هر دم در دماغش بوی تست
❈۱❈
خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی تست
شادی آن دل که هر دم در دماغش بوی تست
من ز تنهایی به خون غرق و تو پهلوی کسان
خون من در گردن آن کس که در پهلوی تست
❈۲❈
کشتیم زان زلف و رخ کارایش آن را مدام
شانه بر پشت تو و آیینه بر زانوی تست
بر رخت دنباله زلف تو پایان شب است
و آفتاب صبحدم اندر سفیدی روی تست
❈۳❈
نافه خود را گر چه زاهو می کشد، با این همه
پوستین پوشی ز زنجیر خم گیسوی تست
بر شکر خوانند افسون بهر دلجویی، ولیک
شکری کو خود فسون خواند، لب دلجوی تست
❈۴❈
موی ابرو را گره نتوان زدن، لیکن ز کبر
صد گره پیش است بر هر مو که در ابروی تست
هیچ شب از موی تو تاری نمی یارم گسست
این درازی شب من بی گسست موی تست
❈۵❈
هندوان را زنده سوزند، این چنین مرده مسوز
بنده خسرو را که ترک است آخر و هندوی تست
کامنت ها