امیرخسرو دهلوی:بادشه شرق، که آن مژده یافت روش ، چو خورشید زمشرق، بتافت
❈۱❈
بادشه شرق، که آن مژده یافت
روش ، چو خورشید زمشرق، بتافت
روی به کاؤس کی آورد و گفت
تا شود آن ماه بخورشید جفت
❈۲❈
سوی برادر شود آراسته
با سپه و کوکبهٔ و خواسته
جست، پی هدیه نصیحت گران
دیده فروز همه قیمت گران
❈۳❈
جامه هندی که ندانند نام
از تنگی تن بنماید تمام
عود به خروار قرنفل به من
خرمنی از نافهٔ مشک ختن
❈۴❈
عنبر و کافور معنبر سرشت
صندل خالص چو درخت بهشت
سر به فلک برده بسی ژنده پیل
کوه گران را به قیامت دلیل
❈۵❈
داد به شهزاده و کردش روان
ساخته با کوکبهٔ خسروان
کامنت ها