امیرخسرو دهلوی:درد دلم را طبیب چاره ندانست مرهم این ریش پاره پاره ندانست
❈۱❈
درد دلم را طبیب چاره ندانست
مرهم این ریش پاره پاره ندانست
راز دلت را به صبر گفت بپوشان
حال دل غرقه را کناره ندانست
❈۲❈
خال بنا گوش او زگوشه نشینان
برد چنان دل که گوشواره ندانست
قافله عقل را به ساعد سیمین
راه بجایی برد که یاره ندانست
❈۳❈
سختی ازان دیدی، خسروا، که به اول
قاعده آن دل چو خاره ندانست
کامنت ها