امیرخسرو دهلوی:شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نیست و اندیشه تو در دل برنا و پیر نیست
❈۱❈
شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نیست
و اندیشه تو در دل برنا و پیر نیست
صد سر فدای پای تو باد، ار چه در حرم
تو می روی و خون کست پایگیر نیست
❈۲❈
بی رحم وار چند زنی غمزه بر دلم
وه کاین دل است آخر و آماج تیر نیست
عطار، گو ببند کان را که من ز دوست
بویی شنیده ام که به مشک و عبیر نیست
❈۳❈
ای آنکه کوشش از پی سامان من کنی
بگذار کاین خرابه عمارت پذیر نیست
زلف بتان به گردن شیران نهد کمند
آزاد آن دلی که بدین بند اسیر نیست
❈۴❈
در فتنه و بلا چه کند، گر نه اوفتد
خسرو کش از نظاره خوبان گزیر نیست
کامنت ها