امیرخسرو دهلوی:ای آفتاب تافته از روی انورت وی کوفته نبات ز لعل چو شکرت
❈۱❈
ای آفتاب تافته از روی انورت
وی کوفته نبات ز لعل چو شکرت
شکل صنوبر قد تو چون پدید شد
بشکفت سرو از قد همچون صنوبرت
❈۲❈
خواهد که بوی تو بکشد باد صبح، اگر
باید نسیمی از سر زلف معنبرت
موی تو سر به سر همه مشک است و هر دمی
از نافه پوست باز کند مشک اذفرت
❈۳❈
ای کوه حلم،حلم ترا چون بدید کوه
بی سنگ شد ز غیرت ذات موقرت
تاصیبت گوهر تو به دست صدف فتاد
دریا تمام آب شد از شرم گوهرت
❈۴❈
سرگشته اند خاک تراخسروان دهر
زان خاک گشت خسرو بیچاره بر درت
کامنت ها