امیرخسرو دهلوی:مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت مرا شکنجه آن جعد همچو مار بکشت
❈۱❈
مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت
مرا شکنجه آن جعد همچو مار بکشت
سوار می شد و یک شکل و صد هزار نظر
هم اولین نظرم شکل آن سوار بکشت
❈۲❈
مگر که باد صبا برد رخش گلگونش
که جان سوختگان را چراغ وار بکشت
طلب که می کند امروز خون من که مرا
کمان عشق به پیکان آبدار بکشت
❈۳❈
به آشکار و نهان چونکه ز آن خویشم دید
نهانیم بر خود خواند و آشکار بکشت
هزار بار، ازان ترک خیره کش، فریاد
که همچو من نه یکی بلکه صد هزار بکشت
❈۴❈
چو ماهیی که در افتد به دام خسرو را
به قید زلف در افگند و زار زار بکشت
کامنت ها