امیرخسرو دهلوی:این جفا کارییت که نو به نو است مگر این جان کشته را درو است
❈۱❈
این جفا کارییت که نو به نو است
مگر این جان کشته را درو است
چون ترا نیست نیم کنجد شرم
گفت من نزد تو به نیم جو است
❈۲❈
چشم بر کشتنم گماشته ای
چه کنم گوش تو سخن شنو است
شد عنانم ز دست چه توان کرد؟
توسن صبر نیک تیز دو است
❈۳❈
عقل با مرهمی فروخته شد
جان مسکین به یک نفس گرو است
سر به خاکت ببینم و پس ازین
زنده مانم بدانک عمر نو است
❈۴❈
خسروا، لشکر خطش بدوید
دل نگهدار، وقت زاغ رو است
کامنت ها