امیرخسرو دهلوی:ترک من دی سخن به ره میگفت هرکه رویش بدید، مه میگفت
❈۱❈
ترک من دی سخن به ره میگفت
هرکه رویش بدید، مه میگفت
او همیرفت و خلق در عقبش
وحده لاشریک له میگفت
❈۲❈
دل به صد حیله میگریخت ز عشق
دل سخن از درون چه میگفت
غلغلی میشنیدم از دهنش
دیده از خویش صد گنه میگفت
❈۳❈
دل خطش را زوال جان میخواند
نیمشب را زوالگه میگفت
گفتمش تیر میزنی بر دل
خنده میزد به ناز و نه میگفت
❈۴❈
خسرو از دور همچو مدهوشان
نظری میفگند و وه میگفت
کامنت ها