امیرخسرو دهلوی:آنچه بر جان من ز غم رفتهست همه از دست آن صنم رفتهست
❈۱❈
آنچه بر جان من ز غم رفتهست
همه از دست آن صنم رفتهست
مینویسد به خون من تعویذ
چه توان کرد، چون قلم رفتهست
❈۲❈
پای در ره نهاد و مهر گذاشت
زانکه در راه مهر کم رفتهست
به ستم میرود ز من، یا رب
بر کسی هرگز این ستم رفتهست؟
❈۳❈
جان به دنبال او روان کردم
گر نیاید، حیات هم رفتهست
خسروا، با شب فراق بساز
کآفتاب تو در عدم رفتهست
کامنت ها