امیرخسرو دهلوی:گل ز رخساره تو بی آب است مه ز نظاره تو بیتاب است
❈۱❈
گل ز رخساره تو بی آب است
مه ز نظاره تو بیتاب است
مژه های کژ دلاویزت
کجه های دکان قصاب است
❈۲❈
با خیال تو مردم چشمم
گاه هم خانه گاه هم خواب است
امشبی کامدی به خانه من
شمع را می کشم که مهتاب است
❈۳❈
گر گذاری ببوسم ابرویت
بهر تعظیم را که محراب است
ای دل خسته، غرق خون از تو
همچو هسته میان عناب است
❈۴❈
غرق شد ز آشناییت خسرو
زانکش از دیده تا به لب آب است
کامنت ها