امیرخسرو دهلوی:دل من به جانانی آویخته ست چو دزدی کز ایوانی آویخته ست
❈۱❈
دل من به جانانی آویخته ست
چو دزدی کز ایوانی آویخته ست
فدا باد جانها بدان زلف کش
به هر تار مو جانی آویخته ست
❈۲❈
چه زنار کفرست هر موی او
که در هر یک ایمانی آویخته ست
بتان را مزن سنگ، ای پارسا
به هر بت مسلمانی آویخته ست
❈۳❈
غمم سهل گیرید و مسکین کسی
که در زلف جانانی آویخته ست
زهی دولت صید جانم که او
به فتراک سلطانی آویخته ست
❈۴❈
نبینم جهان جز جگر پاره ای
به هر نوک مژگانی آویخته ست
خراشیده باشد دل بلبلی
که در شاخ بستانی آویخته ست
❈۵❈
چو خسرو اسیر تو شد رحمتی
که دردی به درمانی آویخته ست
کامنت ها