امیرخسرو دهلوی:با این جمال روی صنم دیدنم خطاست کایینه مراد نه بهر جمال ماست
❈۱❈
با این جمال روی صنم دیدنم خطاست
کایینه مراد نه بهر جمال ماست
درویش بین به کلبه خود می برد هوس
زان شمع کش ملایکه پروانه ضیاست
❈۲❈
عقل است و لاف صبر یکی پرده برفگن
تا بنگری که فایده عقل تا کجاست
چشمش برون کشم ز سرش آنکه بیندت
صدق است این مثل که گدا دشمن گداست
❈۳❈
هر کس ز باد بوی تو جوید، من آن نیم
ما را همین بس است که این باد از آن هو است
رویم به قبله و دل گمره به سوی بت
باری چرا کنیم نمازی که نارواست
❈۴❈
شبهای خویش روز کنم ز آه شب فروز
بد روز چون منی که بدین روز مبتلاست
ضایع مکن دعای خود، ای پارسای وقت
در حق بیدلی که نه در خورد این دعاست
❈۵❈
خسرو، منال بهر دل گم شده به درد
کالاش کن ملال که درد تو آشناست
کامنت ها