گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

امیرخسرو دهلوی:به خود مبین که چو روی من آفتابی هست به من نگر که چو من در جهانی خرابی هست؟

❈۱❈
به خود مبین که چو روی من آفتابی هست به من نگر که چو من در جهانی خرابی هست؟
ز روشنی رخ تو گر به صد نقاب رود کسی نداند بر روی تو نقابی هست
❈۲❈
دلم ز ناوک چشمت هزار روزن شد ز صورت تو به هر روزن آفتابی هست
شب من از چه سبب تیره تر بود هر روز چو از رخ تو به هر خانه آفتابی هست
❈۳❈
مهت به عقرب و اینک رهی به عزم سفر ولی خوشم که دران عقرب انقلابی هست
خط تو فتوی نوشت این چنین و فتوی را جز آنکه گفتم من با تواش جوابی هست
❈۴❈
پریر بر سر بامش بدیدم و گفتم هنوز بر سر بام من آفتابی هست
لب تو در دلم آمد بپرس هم زان لب که پر نمک تر ازان هیچ دلی کبابی هست؟
❈۵❈
ازین هوس که نشانی بباید از دهنت وجود را به عدم هر زمان شتابی هست
بر آب دیده خسرو همه جهان بگریست تبارک الله در دیده تو آبی هست

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۴۰۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها