گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

امیرخسرو دهلوی:کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن چنان باشد اگر در دیده و دل جای دارد و جای آن باشد

❈۱❈
کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن چنان باشد اگر در دیده و دل جای دارد و جای آن باشد
بلایی گشت حسنت بر زمین و همچو تو ماهی اگر بر آسمان باشد، بلای آسمان باشد
❈۲❈
مرا چون هر دمی سالی ست اندر حسرت رویش درین حسرت اگر صد ساله گردم، یک زمان باشد
بسی خواهم میانت را بگیرم، وه همی ترسم که تنگ آبی رمن بی آنکه چیزی در میان باشد
❈۳❈
چو از غم پاره شد جانت، رها کن از لب لعلت به دندان بر کنم چیزی که آن پیوند جان باشد
به بوسی می فروشم جان به شرط آنکه اندر وی اگر جز مهر خود بینی، مرا جان رایگان باشد
❈۴❈
مرا هر بندی از تن، بسته هر بند زلفت شد ببندم دل به جایی، گر ازین بندم امان باشد
دل خود را به زلف چون خودی بربند تا دانی که جان چون منی اندر دل شب بر چسان باشد
❈۵❈
درونم ز آتش اندیشه بند از بند می سوزد عفاء الله گو کس را که تب در استخوان باشد

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۴۳۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها