گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

امیرخسرو دهلوی:زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی بیند که هیچ آن سهل گیر بی وفا را غم نمی بیند

❈۱❈
زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی بیند که هیچ آن سهل گیر بی وفا را غم نمی بیند
چنین کز خواب او هر شب پریشانست چندین دل خدایا، هرگز او خواب پریشان کم نمی بیند
❈۲❈
نمی خواهد رهی روی تو بیند از جفا، جانا ولی دیوانه می گردد، گرت یک دم نمی بیند
بگویش تا بپرهیزد ز آه سرد مشتاقان رقیب آن زلف را کز خود پریشان هم نمی بیند
❈۳❈
سخنهای تو در دل ماند ما را، پاس آنست این که شبها رفت و کس را چشم بر هم هم نمی بیند
من مسکین غلام عشقم، ای عقل، از سرم بگذر که این سلطان ترا در کار خود محرم نمی بیند
❈۴❈
ز بی سنگی به خشت گور شد، کارم، هنوز ای دل بنا و عهد و پیمان ترا محکم نمی بیند
اگر بینی که خسرو نیم کشته گشت از چشمت ز بیم جان در آن گیسوی خم در خم نمی بیند

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۴۵۶

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها