امیرخسرو دهلوی:دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد احوال دل پر خون دلدار نمی پرسد
❈۱❈
دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد
احوال دل پر خون دلدار نمی پرسد
می پرسم و می جویم در هر نفسی صد بار
او در همه عمر خود یک بار نمی پرسد
❈۲❈
یار از سر یاربها با ما سخنی می گفت
امسال به دشنامی چون یار نمی پرسد
بیمار تب هجرم آن ماه طبیب من
دردا که طبیب من بیمار نمی پرسد
❈۳❈
گر یار نمی پرسد خسرو چه کند آن را؟
شاه است و گدایان را از عار نمی پرسد
کامنت ها