امیرخسرو دهلوی:صد جان به یکی دانگ به بازار فروشند خوبان به دل و جان ز چه رخسار فروشند؟
❈۱❈
صد جان به یکی دانگ به بازار فروشند
خوبان به دل و جان ز چه رخسار فروشند؟
جان می کشدش سوی خود و دل به سوی خویش
بر دست گر این هر دو خریدار فروشند
❈۲❈
با آنکه ستانیم به صد جان مکن آخر
نی اشکنه، ای دوست، به خروار فروشند
با غمزه بگو کز دگران پیشترش کش
یاران به محلی که بود یار فروشند
❈۳❈
این دل چو ز سودای تو افتاد به بازار
آنجا طلب این جیفه که مردار فروشند
نایند به بازار بتان اهل سلامت
کانجا همه خوبان و دل افگار فروشند
❈۴❈
باری سخن عاشقی از بهر چه گویند؟
آنان که چو خسرو همه گفتار فروشند
کامنت ها