امیرخسرو دهلوی:آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد وان بخت که پیش آمده بد، بیش تر آمد
❈۱❈
آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد
وان بخت که پیش آمده بد، بیش تر آمد
شادی همه غم بود ز بر نامدن کار
آن غم همه شادی شد و آن کار برآمد
❈۲❈
بر لاله گلبرگ دماغم رسد امروز
کز زلف توام بوی نسیم سحر آمد
آیینه جان روی نما می کشمت پیش
کایینه رخسار توام در نظر آمد
❈۳❈
شیرینی لعلت نرود از بن دندان
کز لعل توام در بن دندان شکر آمد
در مردم من مردمک دیده نگنجد
اکنون که مرا روی تو در چشم تر آمد
❈۴❈
در پای تو خسرو چه کند، گر نکند جان
اکنون که مرا روی تو در چشم تر آمد
کامنت ها