امیرخسرو دهلوی:یارم چو به خنده شکر بسته گشاید وای آنکه به سویش نظر بسته گشاید
❈۱❈
یارم چو به خنده شکر بسته گشاید
وای آنکه به سویش نظر بسته گشاید
مردیم به کویش، گهی آن نرگس پر خواب
بر ما چه شود، گر بصر بسته گشاید
❈۲❈
آن کس که کمر بسته به خون همه شهری ست
در کلبه ما کی کمر بسته گشاید
گر من به چمن ناله کنم، غنچه ازان درد
هرگز نتواند که سربسته گشاید
❈۳❈
بندی در خود بر من و حلقه نزنم، زانک
آن بخت ندارم که در بسته گشاید
از خار ببندد گذر چشم و ندانم
جز تو دگری کاین گذر بسته گشاید
❈۴❈
از گریه جگر بست دلم اهل دلی کو؟
کز چهره خسرو جگر بسته گشاید
کامنت ها