امیرخسرو دهلوی:به ملک فتنه تا زلفش علم شد ز جانها عارض او را حشم شد
❈۱❈
به ملک فتنه تا زلفش علم شد
ز جانها عارض او را حشم شد
فرشته گر گناهی می نوشتی
رخت چون دید مرفوع القلم شد
❈۲❈
ز خاموشی بخواهی کشت ما را
دو لعلت بهر جان ما بهم شد
نشین یکدم که یابد نیم عمری
گرفتاری که عمر او دو دم شد
❈۳❈
نمی دیدی به من، ار ننگ دیدی
مرنج ار زین قدر قدر تو کم شد
کسی بدروزی خسرو شناسد
که او درمانده شبهای غم شد
کامنت ها