گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

امیرخسرو دهلوی:دل من خون شد و جانان نداند وگر گوییم قدر آن نداند

❈۱❈
دل من خون شد و جانان نداند وگر گوییم قدر آن نداند
مسلمانان، کرا گویم غم عشق؟ که کس کار مرا سامان نداند
❈۲❈
مسیحا مرده داند زنده کردن ولی درد مرا درمان نداند
چه سود این رنج دیدن چون منی را؟ که اندوه من این نادان نداند
❈۳❈
دل دیوانه خودکام دارم که فرمان مرا فرمان نداند
کسی کاشفته او گشت، زنهار که کار عیش را سامان نداند
❈۴❈
مسلمان نیست او در مذهب ما که کفر عاشقان ایمان نداند
نباشد عشقبازان را سر عقل که درد عاشقی چندان نداند
❈۵❈
یکی سرو روان همسایه ماست که رفتن جز میان جان نداند
گهی باشد که در مستی لبش را ببوسم کاین خبر دندان نداند
❈۶❈
تو چشم و غمزه را کشتن میاموز که کس این شیوه به زیشان نداند
خیالت بین به چشمم تا نگویی که گل رستن به شورستان نداند
❈۷❈
نگارینا، دل سنگیت هرگز حق آزرده هجران نداند
نداند رفت خسرو جز به کویت که بلبل جز ره بستان نداند

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۵۶۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها