امیرخسرو دهلوی:دلم جز کوی تو مسکن نداند تماشای گل و گلشن نداند
❈۱❈
دلم جز کوی تو مسکن نداند
تماشای گل و گلشن نداند
هر آن نظارگی کان روی بیند
به پای خود ره مسکن نداند
❈۲❈
به هر چشمی دریغ است آن چنان روی
که نامحرم در او دیدن نداند
چو جرعه ریخت هجران خون من، وای
که آن ساقی مرد افگن نداند
❈۳❈
گر آن بدخشم را دریابی، ای باد
بگویی آنچنان کز من نداند
فرو خور آه را، ای جان و می سوز
که دود ما ره روزن نداند
❈۴❈
برو، ای سر، تو هم با عقل دلگیر
که ما مستیم و عقل این فن نداند
حدیث درد با افسردگان نیست
که این ره دل شناسد، تن نداند
❈۵❈
خدایا، دوست کامش دار، هر چند
که درد خسرو آن دشمن نداند
کامنت ها