گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

امیرخسرو دهلوی:سر زلف تو یاری را نشاید که دشمن دوست داری را نشاید

❈۱❈
سر زلف تو یاری را نشاید که دشمن دوست داری را نشاید
اگر چه زلفت آرد تاب بازی ولی باد بهاری را نشاید
❈۲❈
دلا، خود را به چشم او مده، زانک مقام استواری را نشاید
حریفش بوده ام شب مگری، ای چشم که این شربت خماری را نشاید
❈۳❈
به جان کندن رها کن نیم کشته که این تن زخم کاری را نشاید
خرابم کرد چشمت، راست گفتند که ترک مست یاری را نشاید
❈۴❈
مران از در که خسرو بنده تست عزیزش کن که خواری را نشاید

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۵۷۱

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها