امیرخسرو دهلوی:تاب رخت آفتاب ناورد ذوق لب تو شراب ناورد
❈۱❈
تاب رخت آفتاب ناورد
ذوق لب تو شراب ناورد
آن خال چو ذره هوش من برد
خشخاش تو هیچ خواب ناورد
❈۲❈
دل دعوی صابری همی کرد
چون روی تو دید، تاب ناورد
دل بر تو صبا پیام من برد
چون باز آمد، جواب ناورد
❈۳❈
از گریه که چون سرم به درد است
چشمم قدری گلاب ناورد
این دیده، کدام راز دل بود
کز گریه به روی آب ناورد؟
❈۴❈
زلف تو دل مرا بدزدید
رحمت به من خراب ناورد
افسوس که خسروش گرفته
پیش شه کامیاب ناورد
کامنت ها