امیرخسرو دهلوی:چون سرو تو از قبا برآید آه از من مبتلا برآید
❈۱❈
چون سرو تو از قبا برآید
آه از من مبتلا برآید
با یاد خط تو زنده گردم
گر از گل من گیا برآید
❈۲❈
جایی که تو همچو مه برآیی
مه پیش رخت کجا برآید؟
مه برنابد برابر تو
گر فرمایی، برابر آید
❈۳❈
از قبله ابروی تو هر شب
بس دست که در دعا برآید
پیش آی که بهر دیدن تو
جان منتظر است تا برآید
❈۴❈
تا چند در انتظار داریش
می آریی زود یا برآید؟
چنگم که ز دست تو نفیرم
از هر سو مو جدا برآید
❈۵❈
با تو دل من چو برنیاید
بیم است که جان ما برآید
یک لحظه به کار او فروشو
تا کام یکی گدا برآید
❈۶❈
خسرو که در آب دیده غرق است
بازا آکه به آشنا برآید
کامنت ها