امیرخسرو دهلوی:گر دلبر من بر من آید دل در بر و روح در تن آید
❈۱❈
گر دلبر من بر من آید
دل در بر و روح در تن آید
شبها ز هوا گرفته ام باز
وقت است که در نشیمن آید
❈۲❈
ترسم که در انتظار رویش
رویم به نماز خفتن آید
شد موسم آنکه در گلستان
بلبل به نوا به گفتن آید
❈۳❈
ابر آب زند ز دیده بر خاک
فراش صبا به رفتن آید
وز ناله مرغ و گریه ابر
گل خندد و در شکفتن آید
❈۴❈
ساقی کشد انتظار بلبل
تا باز گلی به گلشن آید
چون شمع ستاده ام به یک پا
پروانه اگر به کشتن آید
کامنت ها