امیرخسرو دهلوی:چشمم همه روز خون تراود من دانم و دل که چون تراود
❈۱❈
چشمم همه روز خون تراود
من دانم و دل که چون تراود
نتراوم پیش هیچ مردم
کز مردم دیده خون تراود
❈۲❈
دل گر ز تو لخته شد محال است
کاین حال به آزمون تراود
با دیده مگوی راز، ای دوست
زیرا که روان برون تراود
❈۳❈
من دست بشویم از تو هر چند
لیکن دیده فزون تراود
گر عقل مرا کسی بکاود
دانم که از او جنون تراود
❈۴❈
افسون چه کنی به ریش خسرو؟
کاین بیشتر از فسون تراود
کامنت ها