امیرخسرو دهلوی:جان که چون تو دشمنی را دوستداری میکند دشمن خود را به خون خویش یاری میکند
❈۱❈
جان که چون تو دشمنی را دوستداری میکند
دشمن خود را به خون خویش یاری میکند
دل که مهمان خواند بر جانم بلا و فتنه را
کارداران غمت را حقگزاری میکند
❈۲❈
یک دل آبادان نپندارم که ماند در جهان
زان خرابیها که آن چشم خماری میکند
جان من روزی کند گه گاه همراهش، ازآنک
سوی تو همراهی باد بهاری میکند
❈۳❈
خون من میجوشد از غیرت که این کافر چرا
تیر خویش آلودهٔ خون شکاری میکند
مردم از نالیدن و روزی نگفتی، ای رقیب
کیست این کاندر پس دیوار زاری میکند
❈۴❈
گرچه بیحد من است ای دوست اما، بر درت
دیدهٔ من آرزوی خاکساری میکند
آنکه پندم میدهد در عشق بهر زیستن
مرهم بیفایده بر زخم کاری میکند
❈۵❈
در نماز بتپرستی از من آموزد سجود
برهمن کو دعوی زنارداری میکند
هجر میداند که چون من ناتوانی چون زِیَد
زان بر این دل زخمهای یادگاری میکند
کامنت ها