گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

امیرخسرو دهلوی:تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبان شد تو به ره خرام کردی، همه چشمها روان شد

❈۱❈
تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبان شد تو به ره خرام کردی، همه چشمها روان شد
تو درون جان و گویی که دگر که است یا رب؟ دگری چگونه گنجد به تنی که جان گران شد
❈۲❈
به رهی که دی گذشتی همه کس به نرخ سرمه بخرید خاک پایت دل و دیده رایگان شد
چه کشش دراز داری سر زلف ناتوان را؟ که بدان کمند دلکش دل عالمی به جان شد
❈۳❈
چو مراست نیم جانی به وفات، کاین محقر دهم از برای یاری که به از هزار جان شد
رخ تو بس است سودم به فدای تار مویت دل و جان و عقل و هوشم که ز دولت زیان شد
❈۴❈
ز غمت چنین که مردم، چه کنم، گرم بخواهی که عزیز در دل کس به ستم نمی توان شد
صفت کمال حسنت چو منی چگونه گوید؟ که هزار همچو خسرو ز رخ تو بی زبان شد

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۶۹۶

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها