امیرخسرو دهلوی:زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود ای بسا تشنه کزان رشته فرا چه شده بود
❈۱❈
زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود
ای بسا تشنه کزان رشته فرا چه شده بود
غم زهر سوی در آمد که ز آمد شد باد
دل ویران مرا هر طرفی ره شده بود
❈۲❈
هم دران روز دلم زد که به ملک حسنش
فتنه جاسوس و بلا حاجب درگه شده بود
عاقبت یار همان کرد که ترسیدم از آن
پیش ازین گوی که از جان من آگه شده بود
❈۳❈
تاکنون از پی امید کشیدم، ورنه
کارم از دولت هجرانت همانگه شده بود
گر چه در غیبت دل جور بسی بردم، لیک
باری آن دشمنم المنت لله شده بود
❈۴❈
آفتی بود جمالش که دلم برد، آری
خسرو از خویش نه دیوانه و ابله شده بود
کامنت ها