امیرخسرو دهلوی:اینچنین تند که آن قلبشکن میآید سهمی از غمزهٔ او در دل من میآید
❈۱❈
اینچنین تند که آن قلبشکن میآید
سهمی از غمزهٔ او در دل من میآید
چه خطا رفت ندانم که بر ابرو زده چین؟
بهر آرا من آن ترک ختن میآید
❈۲❈
سخنی از دهنش گفتم و زد بر دهنم
بهر هیچ آن همه خواری و زدن میآید
مستی و رندی و عاشقکشی و شیوه و ناز
هرچه گویند از آن تنگدهن میآید
❈۳❈
به وفاداری او گشت تنم خاک و هنوز
نکهت دوستی او ز کفن میآید
چشم بر هم زدی و گشت روان از نظرم
دور باشد که به یک چشم زدن میآید
❈۴❈
خسروا، شعر تو اسرار خدا نیست مگر؟
کز سخنهای توام بوی حسن میآید
کامنت ها