امیرخسرو دهلوی:باز بوی گل مرا دیوانه کرد باز عقلم را صبا بیگانه کرد
❈۱❈
باز بوی گل مرا دیوانه کرد
باز عقلم را صبا بیگانه کرد
بازم از سر تازه شد مستی عشق
بس که بلبل ناله مستانه کرد
❈۲❈
گل چو شمع خوبرویی برفروخت
بلبل بیچاره را پروانه کرد
نی بر آب زلف تست، ار چه به باغ
زلف را با آب سنبل شانه کرد
❈۳❈
لاله را بهر تقاضای شراب
جرعه می در ته پیمانه کرد
خرمن بسیار هشیاران بسوخت
بس که عشقت آتش دیوانه کرد
❈۴❈
جان برد از خانه تن عاقبت
اینچنین عشقت که در دل خانه کرد
قصه شیرین، عجب افسانه ایست
کوهکن خواب اندرین افسانه کرد
❈۵❈
خورد خسرو نیست جز غم، چاره نیست؟
چون خدا این مرغ را این دانه کرد
کامنت ها