امیرخسرو دهلوی:روی خوبت آفت جانی نمود دیده را صد گونه حیرانی نمود
❈۱❈
روی خوبت آفت جانی نمود
دیده را صد گونه حیرانی نمود
غنچه کوچک دهن پیش لبت
چون که رو بگشاد زندانی نمود
❈۲❈
چشم او بنمود زلفت را به من
مست بد ناگه پریشانی نمود
کافران را بر دل من دل بسوخت
بس که چشمت نامسلمانی نمود
❈۳❈
لعل تو انگشتری خط را سپرد
دیو را ملک سلیمانی نمود
آینه بودی و زنگارت گرفت
روی کس را بیش نتوانی نمود
❈۴❈
خواستم دی از لبت بوسی، لبت
خنده ای بنمود و پنهانی نمود
دید خسرو کاین سخن نزدیک نیست
روز بنشست و ثناخوانی نمود
کامنت ها