امیرخسرو دهلوی:هر که را یاری چو تو سرکش بود کی ز بیم تیغ سر در کش بود
❈۱❈
هر که را یاری چو تو سرکش بود
کی ز بیم تیغ سر در کش بود
مجلسی کانجا بود شمعی چو تو
مرغ جان پروانه آتش بود
❈۲❈
چند گه بگذار تا می بینمت
تا که جانم وام تو، مهوش، بود
روز و شب می میرم اندر یاد تو
مرگ هم بر یاد رویت خوش بود
❈۳❈
گر به یک بوسه لبت بتوان گزید
آن یکی بوسه به جای شش بود
تا سزا بیند دل بی عافیت
خوبرو آن به که گردنکش بود
❈۴❈
خسروا، گر عاشقی از غم منال
عشقبازان را دل غمکش بود
کامنت ها