امیرخسرو دهلوی:مردمی نرگس او می داند جادویی غمزه او می خواند
❈۱❈
مردمی نرگس او می داند
جادویی غمزه او می خواند
زلف او پهلوی خال لب او
گویی از شهد مگس می راند
❈۲❈
کار عاشق که چو ما باریک است
همه زان زلف همی پیچاند
شیوه غمزه تو بدخویی ست
همه آفاق نکو می داند
❈۳❈
گر دلم بستد، و گر باز دهد
صد دیگر ز کسان بستاند
خسرو از بهر دو بوسه پیشت
نیست زر، لیک سری افشاند
کامنت ها