امیرخسرو دهلوی:دلبر من دوش که مهمان رسید در شب هجرم مه تابان رسید
❈۱❈
دلبر من دوش که مهمان رسید
در شب هجرم مه تابان رسید
ذره نم از چشمه خورشید یافت
مورچه را ملک سلیمان رسید
❈۲❈
سایه صفت پست شدم زیر پاش
چون به من آن سرو خرامان رسید
زیستنم باد مبارک که باز
در تن مرده قدم جان رسید
❈۳❈
آتش دل کشته شد و من شدم
زنده چو آن چشمه حیوان رسید
جلوه طاووس چرا ناورد
پر مگس کان شکرستان رسید؟
❈۴❈
گریه خسرو چو نگه کرد، گفت
خانه روم باز که باران رسید
کامنت ها