امیرخسرو دهلوی:هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد جوینده بش باید، گر بیشتر فروشد
❈۱❈
هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد
جوینده بش باید، گر بیشتر فروشد
با آنکه ما نیرزیم از چشم تو نگاهی
هم می دهیم جانی، گر یک نظر فروشد
❈۲❈
پیوسته گرم بادا بازار تو که در وی
لعل تو جان ستاند، چشمم جگر فروشد
بفروختند خلقی جان و جهان ز بهرت
اندر جهان کسی خود حسن اینقدر فروشد؟
❈۳❈
سوز از جهان برآرد هر روز خنده تو
لختی نمک بگو تا روز دگر فروشد
صد جان شیرین ارزد هنگام تلخ گفتن
آن تلخ پاسخی کو تا زان دگر فروشد
❈۴❈
ذکر لب و دهانت در هر دهن نگنجد
سرگشته مفلسی کو در و گهر فروشد
رعنا بود نه عاشق کاندیشه دارد از جان
کز بهر سهل نقدی عیار سر فروشد
❈۵❈
دارنده سر فروشد بهر بتان و خسرو
گر چه جوی نیر زد، روی چو زر فروشد
کامنت ها