امیرخسرو دهلوی:دل بیرخ تو صورت جان را نمیشناسد جان بیلب تو گوهر کان را نمیشناسد
❈۱❈
دل بیرخ تو صورت جان را نمیشناسد
جان بیلب تو گوهر کان را نمیشناسد
چندین چه میکند آن زلف بر جمالت؟
یعنی که چشمزخم جهان را نمیشناسد!
❈۲❈
نرگس به زیر پات چرا دیده را نمالد؟
یا کور شد که سرو روان را نمیشناسد
کوچکدهانت بر دم سرو رهی چه خندد؟
یعنی که غنچه باد خزان را نمیشناسد
❈۳❈
فریاد من ز صبر که با هجر مینسازد
شک نیست که قدر و قیمت آن را نمیشناسد
در خسرو شکسته نظر کن که در فراقت
دیوانه گشته پیر و جوان را نمیشناسد
کامنت ها