گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

امیرخسرو دهلوی:دل بی‌رخ تو صورت جان را نمی‌شناسد جان بی‌لب تو گوهر کان را نمی‌شناسد

❈۱❈
دل بی‌رخ تو صورت جان را نمی‌شناسد جان بی‌لب تو گوهر کان را نمی‌شناسد
چندین چه می‌کند آن زلف بر جمالت؟ یعنی که چشم‌زخم جهان را نمی‌شناسد!
❈۲❈
نرگس به زیر پات چرا دیده را نمالد؟ یا کور شد که سرو روان را نمی‌شناسد
کوچک‌دهانت بر دم سرو رهی چه خندد؟ یعنی که غنچه باد خزان را نمی‌شناسد
❈۳❈
فریاد من ز صبر که با هجر می‌نسازد شک نیست که قدر و قیمت آن را نمی‌شناسد
در خسرو شکسته نظر کن که در فراقت دیوانه گشته پیر و جوان را نمی‌شناسد

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۸۳۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها