امیرخسرو دهلوی:عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود وان پرسش زمان به زمان گوییا نبود
❈۱❈
عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود
وان پرسش زمان به زمان گوییا نبود
نامم که گفته ای و نشانم که داده ای
زان روزگار نام و نشان گوییا نبود
❈۲❈
در گلشنی که با گل و مل بوده ایم خوش
آمد خزان و بویی ازان گوییا نبود
یاری بکن ز مردی با بنده پیش ازآنک
گویند مردمان که فلان گوییا نبود
❈۳❈
اول که دیدمت ز سیه روی، آن نفس
گویی نداشتم، دل و جان گوییا نبود
دی ناگهانش دیده و تا نیک بنگرم
در پیش دیده ام نگران گوییا نبود
❈۴❈
صد ناله داشت خسرو مسکین ز درد خویش
چون پیش او رسید، زبان گوییا نبود
کامنت ها