گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

امیرخسرو دهلوی:گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد گو شو از آن هر که شود، گر مرا نشد

❈۱❈
گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد گو شو از آن هر که شود، گر مرا نشد
خورشید من خیال تو از من گهی نرفت مانند سایه ای که ز مردم جدا نشد
❈۲❈
روزی صبا نرفت به کویت که هردمی صد جان پاک همره باد صبا نشد
پرسی مرا که از چه چنین مبتلا شدی؟ آن کیست کو بدین ترا مبتلا نشد؟
❈۳❈
بسیار داشتم دل آباد را خراب مانا رها شود تپش من، رها نشد
در گردن من، آن همه خونها که می کند خونریز ما که هیچ خدنگش خطا نشد
❈۴❈
دی گرم راند رخش بسی دیده خاک گشت بدبختیم که چشم منش زیر پا نشد
کردم میان خون جگر آشنا بسی کان آشنای خون دلم آشنا نشد
❈۵❈
چشم وصال نیست در این چون رضای دوست شک خدا که حاجت خسرو روا نشد

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۸۷۵

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها