امیرخسرو دهلوی:کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد ز بهر بند کشی چشم فتنه جوی تو آرد
❈۱❈
کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد
ز بهر بند کشی چشم فتنه جوی تو آرد
هزار کوه غم از دل به یک نظر برباید
هر آن نسیم که بوی مرا ز کوی تو آرد
❈۲❈
ز باد خسته شوم چون به گرد روی تو گردد
ولی ز لطف صبا شاکرم که بوی تو آرد
کجا گریز کنم از تو هر طرف که گریزم
خیال زلف توام موکشان به سوی تو آرد
❈۳❈
شوم به راه تو خاک و در این غمم که نباشد
صبا غبار غم آلود من به کوی تو آرد
به هر رهی که خرامی به یک نظاره رویت
به صد هزار دل فارغ آرزوی تو آرد
❈۴❈
مرا کرشمه و نازی که نرگس تو نماید
دلیل کشتن مردم برای خوی تو آرد
گریستم ز تو خونها بسی و با تو نگفتم
چگونه دوست ازین ماجرا به روی تو آرد
❈۵❈
صفت چرا نکند خسروت که سنگ و زمین را
جمال تو برباید، به گفتگوی تو آرد
کامنت ها