امیرخسرو دهلوی:مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود به گاه آمدنم جز به تو سبیل نبود
❈۱❈
مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود
به گاه آمدنم جز به تو سبیل نبود
چنان به زور وداعش ز دیده سیل آمد
که همرهان مرا همره رحیل نبود
❈۲❈
گمان مبر که شود گل به سعی کس آتش
که از جلیل بدان لطف، از خلیل نبود
به قتلگاه شهیدان عشق بگذشتم
یکی به غمزه ترکان چو من قتیل نبود
❈۳❈
بسی به مژده وصل تو دیده سیم فشاند
ولیک روز وصالش به جز قلیل نبود
مگر ز شرم لب لعل یار شد بی آب
وگرنه مردم چشمم چنین بخیل نبود
❈۴❈
به تشنگان صداع خمار برگویید
که دوش باده ما کم ز سلسبیل نبود
حدیث لذت خرما ز ما مپرس که هیچ
بغیر خار نصیبم از آن نخیل نبود
❈۵❈
مدام خسرو از آن جام می نهد در پیش
که هیچ آینه جز جام می صقیل نبود
کامنت ها