امیرخسرو دهلوی:غمم بکشت به کار جهان که پردازد دلم اسیر شد و نیز جان که پردازد
❈۱❈
غمم بکشت به کار جهان که پردازد
دلم اسیر شد و نیز جان که پردازد
من و زیادت حاجات و کنج ویرانه
درین بلا به غم خان و مان که پردازد
❈۲❈
هزار شمع جمال آیدم به پیش نظر
دلم به سوختن خود بدان که پردازد
بدین صفت که تو مشغول حسن خویشتنی
به چاره دل بیچارگان که پردازد
❈۳❈
بر آستان تو میرم که زیر دیوارت
چو جان دهم به من ناتوان که پردازد
به همرهی تو رفتن به باغ بیهوده ست
که پیش تو به گل و ارغوان که پردازد
❈۴❈
روا مدار به دوری هلاک خسرو، از آنک
به جز وصال تو با عاشقان که پردازد
کامنت ها